قلب ویرانه شاعر دکتر افشین یداللهی
“تو” با قلب ویرانه من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه من چه کردی در ابریشم عادت آسوده بودم… تو با “بال” پروانه ی من چه کردی؟ ننوشیده از جام چشم تو مستم… خمار است میخانه ی من…چه کردی؟ مگر لایق تکیه دادن نبودم؟ تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟ مرا خسته کردی و خود خسته رفتی… سفر کرده ، باخانه ی من چه کردی؟ جهان من از گریه ات خیس باران… تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟ "افشین یداللهی" مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند.
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:25 توسط شهره
|