دست از سرم بردار

دست از سرم بردار زیبای لعنتی ...

و باز هم ...

*شاید این سکوت بیش از حد شبه که سر و صدا می کنه و نمی ذاره من بخوابم. شاید نباید بخوابم. چه اصراریه برای خوابیدن؟! *زندگی گاهی مثل یه آب روان و گاهی مثل یه سیل و گاهی مثل یه برکه آب راکده. همین چیزا هستن که به زندگی تنوع می ده که بشینی و برای هرکدوم از این "گاه" ها نقشه راه بچینی. ولی به هر حال زمان می گذره و نمی ایسته الفرصه تمر مر السحاب * الحمدلله من خوبم ، بهترم. گاهی نیاز به بازسازی هست. طبیعیه.
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:25 توسط شهره |